گروه ادب و هنر - گاهی اوقات در خود احساس «ناامیدی» می کنید و شاید این حس با کمی ناراحتی و عصبانیت نیز همراه باشد. هرچه روی اهداف و پروژه های خود کار می کنید، راه به جایی نمی برید و اصلاً دلیلش را هم نمی دانید. تنها چیزی که می دانید این است که ناامید هستید. انگار که آب در هاون می کوبید و حسی که به شما دست می دهد، چیزی نیست جز ناامیدی. این جا دقیقاً همان جایی است که همه می گویند: «من کم آوردم» و دست از کار می کشند. این حالت ممکن است برای همه اتفاق بیفتد اما کتاب هایی وجود دارد که با خواندن شان به دنبال رویاهایمان می رویم و با وجود شرایط سیاسی، اجتماعی و محیط زیستی نگران کننده، می توان سرشار از امید شد و شاد بود. شاید برای تان جالب باشد که بدانید نویسندگان با خواندن چه آثاری امیدشان را حفظ می کنند؟ گاردین، از چند نویسنده در این زمینه سوال کرده است که نظر آن ها را در ادامه می خوانید.
کامیلا شمسی
نویسنده پاکستانی که برای رمان «سایه های سوخته» اش جایزه کتاب آنیسفیلد-وولف را دریافت کرد، می گوید: داستان «جاز» نوشته تونی موریسون در سال 1920 در هارلم رخ می دهد و پر از صحنه های خشونت، ناراحتی و اندوه است. نویسنده خوب می داند دنیا پر از ناعدالتی است و در پایان شرایط بهتر نمی شود. پس چرا این کتاب به من امید می دهد؟ زیرا این داستان معجزه ای در داستان نویسی است؛ پر از تصویرسازی، تخیل و انسانیت! گاهی هنر چنان لذت بخش است که احساس می کنم چقدر خوشبختم که زنده ام و می توانم در میان کلمات زندگی کنم.
فیلیپ پولمن
نویسنده سه گانه فانتزی «نیروی اهریمنی اش» می گوید که راهکارش برای غلبه بر غم، خواندن «تشریح مالیخولیا» نوشته رابرت برتون در قرن هفدهم است. «در تمام صفحات این کتاب راهی برای دلداری دادن به خود و تسلی خاطر می یابید. برتون به خواننده انرژی ادامه زندگی می دهد. دوست دارم این کتاب در سال های باقی مانده از عمرم همیشه همدم و همراهم باشد.» (این کتاب مشهور به فارسی ترجمه نشده و فقط محمد طلوعی در رمانش «آناتومی افسردگی» به آن ارجاع داده است.)
رز مک گوآن
بازیگری که تجاوز جنسی یک تهیه کننده هالیوودی را گزارش کرد و کتاب «شجاع» را در شرح این افشاگری نوشت هم گفته کتاب «کنت مونت کریستو» الکساندر دوما به او قوت قلب داده است: «من عاشق ادموند دانتس و مبارزه طولانی او برای عدالت شدم. نوشته دوما به من کمک کرد. کاش می توانستم شخصاً از او تشکر کنم.» («کنت مونت کریستو» زمان ناصرالدین شاه و توسط محمدطاهر میرزای قاجار به فارسی برگردانده شده و ترجمه های دیگری هم دارد.)
مایکل مورپورگو
نویسنده انگلیسی که رمان «اسب جنگی» را از او خوانده ایم، گفته است زمانی که در حال ترجمه «شازده کوچولو» آنتوان دو سنت اگزوپری بوده؛ حال خیلی خوشی داشته است. او افزود: «هیچ شخصیت داستانی دیگری را سراغ ندارم که بیشتر از شازده کوچولو مشتاق دیدارش باشم. برای دوست بودن با او، بهتر است که خود را بهتر بشناسیم، عمیق فکر کنیم، جهان را با چشمان تازه ببینیم و با امید تازه زندگی کنیم.» (این کتاب انواع و اقسام ترجمه ها را به فارسی دارد.)
الیف شافاک
نویسنده ترکیه ای «ملت عشق» مجموعه مقاله ای از والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی را کتابی معرفی کرده که همیشه همراهش است: «اشراق ها» . والتر بنیامین در آثارش سرمایه داری را نقد می کند و درباره زیبایی شناسی می نویسد. نکته جالب آثار او برای الیف شافاک این است: «بنیامین معتقد بود ممکن است فردی اطلاعات زیادی داشته باشد اما این به معنای دانش یا مهارت فرد نیست. اتفاقی که در دوره ما بسیار ملموس است. ذهن بنیامین پر از امید و افسردگی، شک و باور بود. خواندن کتاب بنیامین به ما نوعی امید هوشمندانه می بخشد تا چالش های بشر را درک کنیم و در عین حال به انسانیت ایمان داشته باشیم.» (مقالاتی از این کتاب بنیامین در دو کتاب «نشانه ای به رهایی» ترجمه بابک احمدی و «عروسک و کوتوله» ترجمه مراد فرهادپور وامید مهرگان آمده است.)
رز تره مین
نویسنده کتاب «موسیقی سکوت» که این قرن را مانند پایان روز می داند قبل از معرفی کتابی که به او امیدواری می دهد، می گوید: ترور، تاسف و ترس و واهمه، ذهن ما را جمع می کند. پس چه کسی می تواند ما را برای یافتن امید تشویق کند؟ این بستگی به ذهن و سبک زندگی تان دارد. سعی کنید کتاب «چگونه زیستن» را که مجموعه ای از مقالات میشل د مونتین است، بخوانید. این کتاب بسیار دوست داشتنی است و مونتین در این کتاب سعی می کند از تمامی ترس های انسانی صحبت و ما را به سمت آزادی از «غفلت و پوچی» هدایت کند.