گروه سینما و تلویزیون - جشنواره فیلم کن 2018 سهشنبه با نمایش فیلم سینمایی «همه میدانند» اثر اصغر فرهادی آغاز شد. فیلمی با بازی خاویر باردم، پنهلوپه کروز و ریکاردو دارین، بازیگران سرشناس سینمای جهان که به زبان اسپانیایی ساخته شده و در اسپانیا نیز فیلم برداری شده است. این فیلم ساعتی پس از رونمایی نیز اکران خود را در سینماهای فرانسه آغاز کرد. تا عصر چهارشنبه و تا ساعت تنظیم این مطلب، «همه میدانند» نمره 7.7 (از 10) را از کاربران وبسایت آیامدیبی دریافت کرده و فعلاً کمی از «جدایی نادر از سیمین» که در این وبسایت نمره 8.3 گرفته، عقبتر ایستاده است. مطابق معمول، منتقدان رسانههای جهان سینما نیز پس از تجربه تماشای فیلم، یادداشتی بر این فیلم نوشتهاند و آن را روی خروجی رسانه ها قرار دادهاند. نمره میانگین منتقدان بینالمللی به این فیلم در وبسایت متاکریتیک، 73 (از 100) است که با فاصله زیادی از «جدایی...» (نمره 95) قرار گرفته است. اما باید توجه داشت در ادامه با انتشار نقدهای جدید و اکران گسترده در سینماهای جهان، این نمرات تغییر خواهد کرد و ممکن است کم یا زیاد شود. آن چه در ادامه میخوانید، گزیدهای از نخستین یادداشت منتقدان رسانههای بینالمللی سینما بر «همه میدانند» است که از دنیای تصویر، ایسنا و مهر جمعآوری شده است.
1- تحت تأثیر میشاییل هانکه
«همه میدانند» خطوط اصلی فیلمهای فرهادی را دارد و ایده آن یادآور ساختههای پیشین و از نگاهی دیگر، تحت تاثیر آثار میشاییل هانکه و میکلآنجلو آنتونیونی است... این ایدهای است که فرهادی پیش از این نیز به آن توجه کرده بود: رازهای سر به مُهر، زخمهای التیامنیافته و بازگشت احساسهای سرکوبشده... من فکر میکنم نقشآفرینیهای فیلم و حالوهوای جنوب اروپا در آن، قدرت جدیدی به زبان سینمایی فرهادی بخشیده است.
2- اولین فیلم تکراری
تا حدودی میتوان تمام فیلمهای فرهادی را به صورت متناوب، یک «جدایی» یا یک «گذشته» نامید اما این فیلم اسپانیایی زبان با بازی پنهلوپه کروز و خاویر باردم اولین فیلم اوست که حس تکراری بودن دارد... فیلم «همه میدانند» که برای افتتاحیه جشنواره کن ۲۰۱۸ انتخاب شده اگرچه ضعیفترین فیلم اوست اما از عمده فیلمهای تجاری ساختهشده در اسپانیا، فرانسه و حتی آمریکا بهتر است.
3- ترکیب ماهرانه عشق و انزجار
فرهادی در این فیلم که به شکل طعنهآمیزی «همه میدانند» نام دارد، با استفاده از بازیگران مطرح اسپانیایی به شکل ماهرانهای عشق، انزجار، طبقه اجتماعی، پول و روابط خانوادگی را در یک درام سرشار از شک و تردید، اتهام، نکات انحرافی و... در هم تنیده است. این فیلم سرگرمکننده که دومین ساخته فرهادی در خارج از ایران است، میتواند پس از افتتاح کن، فروش موفقی در جهان داشته باشد.
4- کمی تریلر و کمی درام خانوادگی
ماجراهای خانوادگی، تفاوت طبقاتی، کودکانی که این وسط زیر سقفها خرد میشوند (و بیشتر جنبه استعاری دارد)، رازهای سربهمهر قدیمی که ناگهان به سطح میآیند و... . روی کاغذ «همه می دانند» دارای مواد کلاسیک و بهترین کار فرهادی است... به جای همه سؤالهایی که درباره مسئولیت اخلاقی از جنبههای مختلف مطرح میشود، او در آخرین فیلم بلندش که برای نخستین بار به زبان اسپانیایی ساخته شده، بیشتر به ژانر مشخص گرایش پیدا کرده است و به ماجرای آدمربایی در مکانی میپردازد که بیشتر روستایی و دنبال پول هستند. نتیجه عجیب و غافلگیرانه، این است که بخشی از کار را به سمت فیلمی تریلر و بخشی را به سمت درام خانوادگی سوق میدهد و در این میان، بازیگران محبوبی که گرد آورده فیلم را برای خانههای هنری سراسر جهان جذاب میکنند.
5- یک تریلر روان شناسانه
فرهادی همان نگرانیهای همیشگی را این بار به روستای کوچکی در اسپانیا انتقال داده است. فیلم را باید یک تریلر روان شناسانه نامید چرا که نمادهایی از تریلر، مانند جرم و رقابت با زمان برای نجات یک دختر را در خود دارد. اما ساخته تازه فرهادی، تجربه ژانری نیست چرا که مثل بیشتر آثار این کارگردان، «همه میدانند» کنکاشی آرام و موثر درباره تقسیم اجتماعی، کلاس اجتماعی و رازهایی است که ما را کنار هم نگاه میدارد یا از هم جدایمان میکند.
6- مشابه آثار یک دهه اخیر فرهادی
پیچ اصلی داستان که در یک ساعت نخست نمایش داده میشود، چندان ناسازگار با یک تلهنوولا (سریال عامهپسند لاتین) نیست. با این حال تحت هدایت فرهادی، به یک پازل گولزننده دیگر تبدیل شده، مشابه تمام آثاری که او در یک دهه اخیر ساخته است. اولین فیلم اسپانیایی زبان فرهادی، یک چینش خشک و سفت دارد که میتواند باعث لغزش فیلم شود اما فرهادی جزئیات کافی را افشا میکند تا در لحظات مستقلی مکث کند و بتواند به یک شهود نزدیک بپردازد.
7- عادیترین اثر کارگردان
فهمیدن این که فیلم جدید فرهادی داستانی مشابه «درباره الی» دارد، کار سختی نیست، داستان یک دختر گمشده که عواقب دیگری را در پی دارد اما انتقال اتفاقات به فرهنگ و زبانی که فرهادی خود از آن جا نیست، اثری کاهشی داشته است. مذهبی بودن شخصیت «الخاندرو» (ریکاردو دارین) و این که دایم از خدا میگوید، عجیب است.
شخصیت باردم دایم بهتر میشود و در نهایت هم تمام درام حول محور شخصیت «پاکو» شکل میگیرد، این بهتر شدن به بهای نابودی نقش کروز اتفاق میافتد. وقتی پیچ داستانی آشکار میشود، شخصیت «لارا» کاری به جز گریه کردن برایش باقی نمیماند. همچنان لحظاتی از فیلم به یاد ما میاندازد که استعداد فرهادی، بیرون کشیدن تنش خارقالعاده از درامهای روان شناسانه خانوادگی است اما این بار، او در کل برعکس عمل کرده است و با یک ایده عالی و عوامل درجه یکی که به او داده شده؛ شاید عادیترین اثرش را ساخته است.