printlogo


چرا رضاخان با فعالیت ژاندارمری مخالفت کرد؟
قزاق یا ژاندارم، مسئله این است!

ناصرالدین‌شاه در سفر دوم خود به اروپا، در سال 1878، تحت‌تاثیر رژه قزا‌ق‌های روسی و ظاهر آراسته آن ها، از تزار خواست با فرستادن چند تن از افسران قزاق، نیرویی شبیه به آن ها در ایران تشکیل دهد. روس‌ها که همیشه درصدد افزایش نفوذ خود در ایران بودند، از این مسئله استقبال و افرادی را برای آموزش نیروها، به ایران اعزام کردند. هر چند بر اساس قانون، نیروی قزاق تحت نظر وزارت جنگ بود و حقوق آن ها به صورت منظم پرداخت می‌شد، اما در عمل فرمانده بریگاد قزاق تصمیم‌های خود را پس از مشورت با سفارت روسیه در تهران و ستاد ارتش روسیه در قفقاز اجرا می‌کرد. امین‌الدوله درباره وابستگی قزاق‌ها به شاه ایران می‌‌گوید: «بریگاد قزاق که در زمان ناصرالدین‌شاه بودجه معینی داشته و برحسب ظاهر، تحت امر وزارت جنگ بود، در دوره مظفری نه به شاه اعتنایی دارد و نه از کسی  گوش شنوایی.» در زمان مجلس دوم، مقرر شد با هدف برقراری امنیت کشور و همچنین دریافت مالیات، نیروی ژاندارمری تشکیل شود. ایران برای تحقق این مسئله، از افسران سوئدی کمک گرفت. بعد از تشکیل ژاندارمری و اقدامات آن ها برای ایجاد امنیت در کشور، احترام عمومی به این نهاد انتظامی افزایش یافت. در دوران جنگ جهانی اول، زمانی که ایران، با وجود اعلام بی‌طرفی، مورد هجوم قدرت‌های درگیر جنگ قرار گرفت، نیروهای ژاندارمری تحت تاثیر افسران سوئدی و همچنین، نزدیکی به سیاستمداران وطن‌دوست، با اشغال ایران مخالفت کردند. پس از به قدرت رسیدن رضاخان، وی توانست با برکناری ماژور کیهان، فرمانده ژاندارمری، از وزارت جنگ و دادن مسئولیت‌های این وزارتخانه به قزاق‌ها، نیروهای ژاندامری را به حاشیه براند. رضاخان در مرداد 1300، اعلام کرد که نیروهای ژاندارمری آموزش مناسبی ندیده و به نیروی بی‌فایده‌ای تبدیل شده‌است. پس از آن، وی تلاش کرد با جذب برخی از نیروهای ژاندارمری و همچنین، ورود افراد وابسته به خود، درون این نیرو، ژاندارمری را تضعیف کند. مروری بر فعالیت‌های دو نیروی قزاق و ژاندارمری، نشان می‌دهد که وابستگی اولی به نیروهای خارجی سبب شده بود تا آن ها همواره از این نیروها، برای اهداف خودشان در طول دوران فعالیت قزاق‌ها استفاده کنند؛ اما نیروهای ژاندارمری به دلیل این‌که ایده ایجاد آن ها، توسط یک نیروی سوم که تحت نفوذ انگلیس و روسیه نبود، شکل گرفت؛ همچنان که محبوب مردم بود، احساسات ملی گرایانه‌ای در وقایع و حوادث پیش رو از خود بروز داد. از همین رو، بعد از کودتای رضاخان تضعیف این نیرو در دستور کار قرار گرفت و به تدریج، کارکرد اصلی و اولیه خود را از دست داد.