printlogo


بازیگران تاریخ
ناصر فخرآرایی و تیرهایی که کمانه کرد!

روز‌15 بهمن سال 1327،‌ناصر فخرآرایی  در دانشگاه تهران، پنج گلوله به سمت محمدرضاپهلوی شلیک کرد؛ اما فقط دو گلوله به صورت و کتف شاه خورد و او از مرگ، جان به در برد؛ ناصر فخرآرایی در پی حمله مأموران، کشته شد؛ اما اگر شاه را کشته بود، تاریخ معاصر ایران به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، پدر ناصر فخرآرایی، حسین فخرآرایی، پاسبان و مأمور اجرای احکام دارایی بود. ناصر که از استبداد پدرش تنفر داشت، خیلی زود خانه را ترک کرد و به زندگی مجردی روی آورد و سرانجام عکاس شد. به گفته مرتضی احمدی، دوست دوران جوانی ناصر: «وی فردی بود جسور، خودخواه، بلندپرواز و درعین حال زود رنج و شکننده. به آن‌چه می‌گفت، اعتقاد داشت و از نصیحت و ارشاد گریزان بود. از میزان تحصیلاتش چیزی نمی گفت، ولی دوستانش می‌گفتند که بیش از پنج کلاس ابتدایی درس نخوانده است. ناصرعلاقه زیادی به شهرت داشت؛ از ولخرجی ابایی نداشت، به خصوص در دو ماه آخرعمرش، سخاوتمندانه بریز و بپاش می‌کرد و این برای من اسباب حیرت بود، زیرا با درآمدش به هیچ وجه تناسبی نداشت.» با این حال، آن چالاکی و سرعت، هنگام تیراندازی به شاه، جایش را به دستپاچگی و حواس‌پرتی داد؛ گلوله‌ها به هدف درست اصابت نکرد و سرهنگی که فرمانده محافظان شاه بود، بدون معطلی او را به قتل رساند؛ نقل است که ناصر فخرآرایی در لحظات آخر گفته بود: «قرارمان این نبود!» این‌که او با چه فرد یا افرادی قرار و مدار گذاشته بود، هیچ‌گاه به تحقیق معلوم نشد. برخی این اقدام را به حزب توده نسبت می‌دادند و گروهی دیگر به بیگانگان! اما این ترور نافرجام، با طراحی و نقشه هر فرد یا گروهی که انجام شد، به شاه بهانه لازم را برای برقراری حکومت نظامی و بازداشت مخالفانش، داد. فخرآرایی در واقع قربانی زد و بندهایی بود که خود از آن ها خبر نداشت؛ شاید او گمان می‌کرد قرار است نقش میرزارضای کرمانی را بازی کند؛ اما تردیدی نیست که فخرآرایی، آرتیست ضعیفی بود!