جواد نوائیان رودسری-آبراهه سوئز، امروزه دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل و به لحاظ اقتصادی، نقشی راهبردی در اقتصاد و حمل و نقل جهان ایفا میکند؛ آبراههای به طول 192 کیلومتر که غربیها دوست دارند آن را حاصل طراحی فردیناند دولسپس، مهندس فرانسوی، در دهه 1860 بدانند. رویکردی که معمولاً اروپاییها و آمریکاییها برای مصادره به مطلوب هر اثر برجسته مادی و معنوی تاریخ بشریت در پیش میگیرند و به مدد غولهای رسانهای خود، به آن پر و بال میدهند در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
یک فکر پرسابقه
فکر اتصال دو دریای مهم مدیترانه و سرخ، مربوط به یکی دو قرن اخیر نیست، از هزاران سال قبل و در واقع از عهد فراعنه، متصل کردن این دو دریا به عنوان یک طرح بلندپروازانه و مهم، مد نظر حاکمان و فاتحان بوده است. ابوریحان بیرونی، دانشمند و جغرافیدان بزرگ ایرانی، در کتاب «تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن»، از «ساسسطراطیس» به عنوان فرعونی یاد میکند که فرمان احداث این آبراهه را داد؛ فرعونی که احتمالاً، همان «نخائو» مندرج در کتاب تاریخ هرودوت باشد. اما فراعنه نتوانستند این طرح را به سرانجام برسانند؛ شاید هنوز فناوری لازم را نداشتند و شاید هم جسارت کافی را! وقتی در سال 525 قبل از میلاد، کمبوجیه، پسر کورش بزرگ، عرض صحرای سینا را درنوردید و مصر را به بخشی از امپراتوری بزرگ ایران تبدیل کرد، هنوز آبراههای برای اتصال دریای مدیترانه و دریای سرخ احداث نشده و ماجراجوییهای فراعنه پیشین نیز نیمه کاره رها شده بود. همه میترسیدند که این اقدام، باعث شود سراسر مصر زیر آب فرو رود و نشانی از آن باقی نماند. با مرگ کمبوجیه، مصر نیز مانند دیگر مستملکات ایران، در شورشی گسترده فرو رفت، شورشی که سرانجام به دست یکی از پسران دودمان هخامنش، سرکوب شد؛ داریوش بزرگ.
تاریخی که تحریف نمی شود
هنگامی که داریوش مصر را آرام کرد و پا به این سرزمین کهن سال گذاشت، موضوع ایجاد آبراهه، نزد او مطرح شد. شاید هم کارهای نیمهتمام فراعنه را دید و خواست آن را به اتمام برساند؛ هر چه بود، داریوش بزرگ برای احداث آبراهه، تصمیم قاطع گرفت. مورخان غربی، عموماً به این مسئله اشاره میکنند اما بیشتر آن ها، مانند «استرابون»، معتقدند که داریوش هم از این فکر، طرفی نبست و احداث کانال تا عهد بطالسه که وارثان اسکندر مقدونی و برخاسته از غرب بودند، به تأخیر افتاد اما اسناد غیر قابل تردیدی وجود دارد که نشان میدهد نخستین افتتاح کننده راهبردیترین آبراهه دنیای قدیم، کسی جز داریوش بزرگ نبوده است.
5 کتیبه تاریخی داریوش در مصر
اسناد غیر قابل تردید، عبارت اند از: پنج کتیبه به یادگار مانده از داریوش بزرگ که امروز در مصر، همچنان استوار باقی مانده و توان و قدرت ایران و ایرانی را به رخ جهان میکشد. آبراههای که توسط ایرانیان احداث شد و به بهره برداری رسید، مسیری غیر از کانال سوئز امروزی را طی میکرد. این آبراهه از کرانههای دریای سرخ آغاز میشد و پس از طی کوتاهترین مسیر به سمت غرب، به رود خروشان نیل میرسید. پنج کتیبه داریوش در این مسیر قرار دارند؛ کتیبه نخست در دهانه آبراهه، کتیبه دوم در شهر شلوف که امروز در وسط میدانی در این شهر واقع است، کتیبه سوم در ابتدای دریاچه تلخ، کتیبه چهارم در شهر سرابیوم و پنجمین کتیبه در تل مسخوطه. بیشتر بخشهای این کتیبهها، امروزه نابود شده است اما این نابودی چنان نیست که نتوان به راز آن ها پی برد. در کتیبهای که در ابتدای آبراهه نصب شده است، میخوانیم: «اهورا مزدا خدای بزرگی است، اوست که آسمان را آفرید، اوست که به زمین وجود بخشید، اوست که آدمی را خلق کرد، اوست که شادی را به آدمی ارزانی داشت، اوست که داریوش را فرمانروا کرد، اوست که داریوش را شهریاری بزرگ با مردمان و اسبان خوب قرار داد ... من داریوش هستم، شاه بزرگ، شاه کشورهایی با مردمان گوناگون، فرمانروای این سرزمین بزرگ، پهناور و بیکرانه، پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی.» سپس با غرور میافزاید: «داریوش میگوید: من پارسیام! از پارس آمدم و مصر را گرفتم. من فرمان کندن این آبراهه را از رودی به نام نیل که در مصر روان است، به سوی دریایی که به پارس میرود، صادر کردم. همان طور که فرمان دادم، انجام شد؛ این خواست من بود که ناوگانم، از این آبراهه بگذرد و رهسپار پارس شود.»
فرجام آبراهه ایرانی در سرزمین فراعنه
آبراههای که با فرمان داریوش بزرگ ساخته شد، قرنها به حیات خود ادامه داد اما بیتوجهی برخی حکام به آن و درگیریهای داخلی و جنگهای پیاپی، فرمانروایان را از پاسداری آن غافل کرد و به تدریج و با رسوبات فراوانی که بر کف آن نشست میکرد، کارایی خود را از دست داد. بعدها، بخشهایی از این آبراهه، برای احداث آبراهه داخلی «اسماعیلیه» به کار گرفته شد تا هنر مهندسان ایرانی، پایداری چند هزارساله خود را به رخ جهانیان بکشد.