واقعه دستگیری شیخ خزعل، یکی از وقایع معروف و در عین حال مرموز دوران نخست وزیری رضاخان میرپنج است؛ این دستگیری، در نهایت در سال 1315 هـ.ش، به قتل شیخ خزعل انجامید. درباره شخصیت خزعل، تاکنون اظهارنظرهای فراوانی شده است. آنچه در پی میآید، گفتوگوی خبرگزاری ایبنا با عبدالنبی قیم، نویسنده کتاب «فراز و فرود شیخ خزعل» است که طی آن، قیم به پرسشهایی درباره شخصیت و ارتباط شیخ خزعل با انگلیسیها، پاسخ داده است.
به طور کلی بفرمایید شیوه اداره خوزستان در دوره قاجار چگونه بود و چه ارتباطی با حکومت مرکزی داشت؟
من از بقیه مناطق جنوب اطلاعی ندارم. اما شیخ خزعل یک فرد سنتی بود که از طریق موروثی، قدرت را به دست گرفت و در عین حال، فرد متجددی هم بود. اما این، به معنای مدرن بودن حکومت او نیست. حکومت و تشکیلات او هم، سنتی بود. با اینکه خزعل در خرمشهر یا اهواز مدرسه ایجاد کرد و پمپ آب آورد تا کشاورزی را مکانیزه کند و به طور کلی نگاهی متجددانه داشت؛ اما در کُل، رویکرد وی در اداره امور سنتی بود. برادر شیخ خزعل، شیخ مزعل و پدرش، اداره سرحدات را به عهده داشتند. مثلاً پدرش حاج جابر، در جنگ سال 1273 هجری قمری، شجاعت نشان داد و جانفشانیهای زیادی کرد. ناصرالدینشاه به پدر و برادر او، القابی عالیه داد و مظفرالدینشاه نیز به خود شیخ خزعل لقب سردار ارفع و امیر تومانی بخشید.
روابط شیخ خزعل با انگلیسیها چگونه بود؟
روابط شیخ خزعل با انگلیسیها بدون اطلاع حکومت مرکزی بود و او خودش، با انگلیسیها و دیگران وارد مذاکره میشد. به عنوان مثال، انگلیسیها قطعه زمینی برای پالایشگاه در آبادان میخواستند. با شیخ خزعل وارد مذاکره شدند و بعد از یک سال مذاکره و کش و قوس و تعدیل بندهای موافقتنامه، زمین را به آن ها کرایه داد. حکومت مرکزی در این ماجرا نقشی نداشت. حتی انگلیسیها در مقابل حکومت مرکزی، از شیخ خزعل دفاع میکردند که نمونهاش، داستان گمرکات خرمشهر در ابتدای روی کار آمدن شیخ بود.
دلیل قدرت و نفوذ شیخ خزعل در منطقه چه بود؟
شیخ خزعل از پدرش، حاج جابر، سیاست و نحوه تعامل با قدرتهای محلی و بین المللی را فراگرفت. حاج جابر، فوقالعاده سیّاس و زرنگ بود و در نتیجه همین سیاستورزی و تدبیر، توانست از اختلافات و نزاع بنی کعب به نفع خود استفاده کند و قدرت را در منطقه به دست گیرد. شیخ خزعل نیز، انسان باهوشی بود که با سیاست و تدبیر سعی میکرد نهایت استفاده را از اوضاع و احوال انگلیسیها ببرد. او از حوادث کلیدی منطقه به نفع خودش استفادهکرد که از آن جمله میتوان به انقلاب مشروطه، اکتشاف نفت در ایران، جنگ جهانی اول و منازعات داخلی حکومت قاجار اشاره کرد. شیخ خزعل، با برخی از رجال دربار قاجار، شبکهای از منافع مشترک ایجاد کرده بود تا آنها او را در دربار حمایت کنند. او خیلی با سیاست کار میکرد و به همین دلیل هم توانست به انگلیسیها نزدیک شود. انگلیسیها هم از وجود او برای رسیدن به منافع خود استفاده میکردند.
با توجه به سابقه همکاری شیخ خزعل با انگلیسیها، چرا بعد از به قدرت رسیدن رضاخان، انگلیسیها شیخ خزعل را در مقابل حکومت مرکزی قربانی کردند؟
سیاست انگلیسیها بعد از به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه، تغییری اساسی و بنیادی کرد؛ آنها نگران گسترش و نفوذ کمونیسم در منطقه و رسیدن آن به هند بودند. چون هند برای انگلیس اهمیتی حیاتی داشت. از این رو، کوشیدند تا سد محکمی در مقابل نفوذ کمونیسم در ایران ایجاد کنند و به دیگر سخن، دیواری حایل در مقابل آن بکشند. در این زمینه، برقراری یک دیکتاتوری نظامی بهترین راه حل بود. به همین دلیل، آیرون ساید، رضاخان را پیدا کرد و رضاخان را بر اساس یک برنامه حساب شده، به قدرت رساندند. آنها در ابتدای کار نمیخواستند شیخ خزعل را قربانی کنند. از 1921 تا 1925، بعد از چهار سال به این نتیجه رسیدند که شیخ خزعل را باید قربانی کرد.
آیا رضاخان بیدردسر و به راحتی توانست شیخ خزعل را شکست دهد؟
خود رضاخان به تنهایی نمیتوانست شیخ خزعل را شکست دهد. چون هنوز شاه نشده بود و در مجلس هم با اقلیت مجلس به رهبری سید حسن مدرس به شدت مشکل داشت. وقتی رضاخان وارد خوزستان شد، شیخ خزعل نیروهای خود را به حال آماده باش در آورده بود و در چند جا، درگیریهایی صورت گرفت و تعدادی نیز کشته شدند؛ اما انگلیسیها متقاعدش کردند که با رضاخان نجنگد. هر چند که در آن اوضاع و احوال، امیر مجاهد بختیاری، از هم پیمانان شیخ خزعل، هنوز در حال جنگ با نیروهای رضاخان بود. با این که در این مورد، من سند یا مدرکی را ندیدهام، ولی به اعتقاد بنده انگلیسیها با وعده و وعید به شیخ خزعل او را فریب دادند که رضاخان چند روزی این جا هست و بعد میرود؛ یا این که ما نمیگذاریم رضاخان قدرت و حاکمیت تو را از بین ببرد و وعدههایی از این قبیل و به این ترتیب، خزعل خود را تسلیم رضاخان کرد.