printlogo


گزارش
کدام اهانت ها ،زمینه ساز حذف «رزم آرا» شد؟
جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

«حاجیعلی رزم‌آرا» یکی از مرموز‌ترین عوامل رژیم پهلوی بود؛ نظامیِ سیاستمداری که زندگی‌اش، حاشیه‌های فراوانی داشت. او افسری تحصیل‌کرده بود و هوش نظامی بالایی داشت. رزم‌آرا در سال 1280 هجری شمسی، در تهران متولد شد؛ پدرش، رئیس مدرسه نظام بود. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرانسوی آلیانس طی کرد و سپس، وارد مدرسه نظام شد. رزم‌آرا پس از پایان تحصیلات، به نیروی نظامی قزاق پیوست و در همین کسوت بود که در عملیات سرکوب نهضت جنگل، زیر نظر رضاخان میرپنج شرکت کرد و زیرکی و استعداد خود را به او نشان داد. پس از رسیدن رضاخان به سلطنت، رزم‌آرا برای گذراندن دوره آموزش کلاسیک نظامی، به فرانسه فرستاده شد و دوره دانشکده نظامی معروف «سن‌سیر» را طی کرد. او در سال 1308، با درجه سرهنگ دومی به ارتش پیوست و تا سال 1314 که به تهران فراخوانده شد تا در دانشگاه جنگ تدریس کند، فرماندهی هنگ کرمانشاه و تیپ مستقل لرستان را برعهده داشت. رزم‌آرا در سال 1316، اداره جغرافیایی ارتش را تأسیس کرد و خود به ریاست آن منصوب شد. وی در این مسئولیت، از خود کاردانی فراوانی نشان داد. بی‌تردید، مجموعه 18 جلدی جغرافیای نظامی او، یکی از شاهکارها در این زمینه محسوب می‌شود. «محمود طلوعی» در کتاب «بازیگران عصر پهلوی» می‌نویسد:«رزم‌آرا از جمله افسرانی بود که در روزهای بحرانی اوایل شهریور 1320 برای مشورت درباره واکنش ارتش ایران در برابر تجاوز نیروهای روس و انگلیس به شورای عالی جنگ فراخوانده شد و در حالی که افسران دیگر با درجه سرلشکری و سوابقی به مراتب بیشتر از او، برای خوشایند رضاشاه، از لزوم مقاومت در برابر مهاجمان سخن می‌گفتند، با استناد به آمار و اطلاعات دقیقی که در اختیار داشت، گفت که ارتش ایران بیش از چند روز یا حداکثر یک هفته، نمی‌تواند در برابر نیروهای مهاجم مقاومت کند و صلاح در ترک مخاصمه، پیش از انهدام کامل ارتش ایران است.»
جدال با سرلشکر ارفع
رزم‌آرا، با چنین ویژگی‌هایی، خیلی زود مدارج نظامی را طی کرد. او، پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه، به دلیل انتظام بخشیدن به وضعیت آشفته لشکر یک مرکز، با درجه سپهبدی به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. رزم‌آرا مدتی بعد، به ریاست دانشکده افسری رسید و با ارتقا به درجه سرلشکری، دوباره به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. با این حال، به دلایلی که دقیقاً معلوم نیست، یک سال پس از رسیدن به مقام ریاست ستاد ارتش، شاه او را معزول کرد و سرلشکر ارفع جای او را گرفت. ارفع که با رزم‌آرا خصومت دیرینه داشت، وی را در سال 1323، در 43 سالگی، بازنشسته کرد. دو سال بعد، قوام‌السلطنه که در آن زمان نخست‌وزیر بود، به توصیه «مظفر فیروز»، از شاه ، اعاده به خدمت رزم‌آرا را درخواست کرد. بازگشت وی به ارتش، مصادف با غائله حزب دموکرات آذربایجان بود. با وجود این، شاه چندان رغبتی به بازگشت رزم‌آرا نداشت. «رضا قدس»، طی مقاله‌ای پژوهشی در شماره ژانویه سال 1993 مجله آمریکایی «بررسی‌های خاورمیانه» (Middle Eastern Studies)، به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد:«احمد قوام، نخست‌وزیر ایران هنگام بحران آذربایجان ... رزم‌آرا را به فرماندهی تیپ کردستان منصوب کرد. شاه که از ابتدا به موفقیت و محبوبیت فرماندهان نظامی حسادت می‌ورزید، به این انتصاب، اعتراض کرد و رزم‌آرا را خائن و کمی بهتر از عوامل شوروی نامید.» اما رزم‌آرا توانست خیلی زود نظر شاه را درباره خود تغییر دهد و با پشت کردن به قوام‌السلطنه که او را به ارتش بازگردانده بود، زمینه رضایت شاه را فراهم کند.
عاشقانه‌هایی برای اشرف!
افرادی که از نزدیک با رزم‌آرا آشنا بودند، او را فردی جاه‌طلب و مقام پرست معرفی کرده‌اند. هرچند این خصوصیت را می‌توان در بسیاری از اطرافیان شاه مشاهده کرد، اما رزم‌آرا، به دلیل هوش نظامی فوق‌العاده و سریع‌الانتقال بودن، همیشه یک سر و گردن از رقبا بالاتر بود. «حسین فردوست» در خاطراتش می‌نویسد:«رزم آرا فوق‌العاده مقام‌پرست بود و این مقام پرستی ناشی از استعدادهای خاصی بود که در او وجود داشت ... از هیچ فردی حساب نمی‌برد و اطاعت او از محمدرضا هم فقط برای وصول سریع به هدف‌های خودش بود.» علاوه بر این ویژگی‌ها، رزم‌آرا اعتقادی به اخلاق و قیود اخلاقی نداشت. او که با خواهر «صادق هدایت»، نویسنده معروف، ازدواج کرده‌بود، برای رسیدن به اهدافش، با «اشرف پهلوی» نیز ارتباط داشت و نامه‌هایش خطاب به او را با عنوان «پرستنده تو» امضا می‌کرد. رزم‌آرا در نامه‌های ظاهراً عاشقانه‌اش به اشرف نیز، نمی‌توانست مطامع سیاسی خود را پنهان کند. زمانی که موضوع نخست‌وزیری «عبدالحسین هژیر» جدی شد، رزم‌آرا سعی کرد تا از ارتباطش با اشرف، برای ضربه زدن به «هژیر» استفاده کند. او در نامه‌ای که در 24 آبان‌ماه سال 1327 به اشرف نوشته، آورده‌است:«اگر تو خوش‌باشی، باز سعادتی است. مرا در حال خود بگذار. ولی در اوضاع تغییری حاصل نشده، وضع همان است که در نظر داری ... عینکی(منظور هژیر است) را چند روز یک‌مرتبه دیدار می‌کنم. هنوز کارش معلوم نیست ... انتظار دائم من؛ تا چه کند همت والای تو. به انتظار زیارت مرقومات عزیزت.» هرچند برخی از مورخان و افرادی مانند «نورالدین کیانوری»، دبیرکل حزب توده، رزم‌آرا را از نظر مالی، به سلامت و پاک‌دستی ستوده‌اند، اما بعید به نظر می‌رسد، فردی که برای رسیدن به اهدافش از هیچ‌کاری رویگردان نبوده‌است، از اتهامات مالی نیز، بری باشد.
زد و بندهای دردسرساز
جاه‌طلبی‌ بیش از حد رزم‌آرا، برای اطرافیان او و به ویژه شاه، نگران کننده بود. او با تمام جناح‌های سیاسی زد و بند داشت؛ با سفارتخانه‌های خارجی ارتباط برقرار می‌کرد و رفتار دوگانه‌اش در برخی امور، شک همه را برمی‌انگیخت. رزم‌آرا می‌کوشید به هر کانونی که برای آن قدرتی متصور بود، نزدیک شود. ارتباطات او با حزب توده و به ویژه فرار سران این حزب از زندان، در دوران نخست‌وزیری رزم‌آرا، او را در مظان اتهامات فراوانی قرار داد، هرچند که گریختن توده‌ای‌ها از زندان، چندان به سود رزم‌آرا و دولتش نبود. رویکرد رزم‌آرا به گونه‌ای بود که انگلیسی‌ها او را فردی می‌دانستند که می‌تواند زیاده خواهی آن ها را در صنعت نفت ایران تضمین کند. آمریکایی‌ها نیز رزم آرا را عنصر مطلوب خود می‌دانستند، اما او برای حفظ قدرتش، خود را به برقراری رابطه با آمریکا و انگلیس محدود نمی کرد و خواستار ارتباط با شوروی هم بود. «رضا قدس» درباره این جمع اضداد در رویکرد سیاسی رزم‌آرا، می‌نویسد:«در حالی که آمریکا می‌خواست ایران مانعی در برابر شوروی باشد، بریتانیا خواسته مبرم دیگری از ایران داشت. آن ها تلاش می‌کردند قرارداد الحاقی را در مجلس ایران به تصویب برسانند. هدف این قرارداد ... جلوگیری از ملی شدن نفت ایران بود ... آن ها رزم‌آرا را شخصیتی قاطع و مصمم می‌دانستند که قادر است موجبات تصویب قرارداد را فراهم کند.» در عمل نیز، رزم‌آرا در جهت اهداف انگلیس گام بر می‌داشت. با وجود انتشار این شایعه که رزم‌آرا وابسته به آمریکایی‌ها بوده‌است، تظاهرات انگلیسی او بیش از تمایلات آمریکایی‌اش بود. رزم‌آرا برای آن‌که نظر شوروی را جلب کند، تصویربرداری نظامی آمریکا را از مناطق شمالی ایران ممنوع کرد و محدودیت‌هایی برای مسافرت‌های دیپلماتیک آمریکایی‌ها به ایران، به وجود آورد. «باری روبین»، نویسنده و پژوهشگر معروف آمریکایی در کتاب «جنگ قدرت‌ها در ایران»، می‌نویسد:«[رزم‌آرا] از ادامه مذاکره با آمریکایی‌ها برای دریافت وام خودداری کرد. یک گزارش رسمی سفارت آمریکا در ایران، در این تاریخ، تأکید می‌کند که روابط آمریکا با ایران، به پایین‌ترین سطح خود پس از جنگ جهانی دوم رسیده‌است.» با این‌ حال، رویکرد رزم‌آرا به گونه‌ای نبود که حمایت آمریکایی‌ها را به طور کامل از دست بدهد. او پس از رسیدن به مقام نخست‌وزیری، کوشید با «دکتر مصدق» نیز ارتباط برقرار کند، اما موفق به این کار نشد. رزم آرا تمام قدرت خود را صرف تصویب قرارداد الحاقی کرد. به ادعای «مصطفی فاتح» در کتاب «پنجاه سال نفت ایران»، رزم آرا با انگلیسی‌ها توافق کرده بود که برای جلوگیری از واکنش‌های احتمالی ناشی از تصویب قرارداد الحاقی نفت، آن ها قرارداد 50-50 نفتی با ایران را بپذیرند. با این حال، رزم‌آرا از انتشار خبر این توافق به شدت بیمناک بود. «فاتح» می‌نویسد:«شرکت[نفت انگلیس و ایران] حاضر شد اصل تنصیف[50-50] درآمد را قبول کند، ولی رزم‌آرا اصرار غریبی داشت که این قضیه مکتوم بماند.» اگر ادعای «فاتح» درست باشد، دلیل بیمناک بودن رزم‌آرا از انتشار توافق با انگلیسی‌ها را می‌توان به شروع مبارزات مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت و ضربه‌ای که انتشار این خبر به حیثیت رزم‌آرا وارد می‌کرد، مربوط دانست.
تصمیم فدائیان اسلام و اقدام استاد خلیل
مقاومت رزم‌آرا در برابر خواست ملت، یعنی ملی شدن صنعت نفت ایران، دلیل اصلی ترور او بود. افزون بر این، او به صراحت به مردم ایران، آرمان ها و توانایی‌های آن ها توهین کرد. رزم‌آرا، ایرانیان را از ساختن یک «لولهنگ»(آفتابه)، عاجز می‌دانست و برای خوش آمد انگلیسی‌ها، در مجلس شورای ملی، جملات نامناسبی را در این باره به زبان آورد. با این حال، درباره چرایی و چگونگی ترور و قتل رزم‌آرا، دو روایت کاملاً متفاوت وجود دارد. روایت نخست، ترور او را به «فدائیان اسلام» و «استاد خلیل طهماسبی»، از اعضای برجسته این گروه مبارز، منسوب می‌کند. «سیدهادی خسروشاهی» در کتاب «فدائیان اسلام؛ تاریخ، عملکرد و اندیشه» می‌نویسد:«رزم‌آرا در حالی‌که چهار نفر از دژبان‌های بسیار آزموده که خیلی مورد اعتماد او بودند، اطراف او را گرفته و اسدا... علم، وزیر کار دولت رزم‌آرا هم در پشت شانه چپ او حرکت و درگوشی با او صحبت می‌کرد [برای شرکت در مجلس ختم آیت‌ا... فیض] وارد مسجد شد ... طهماسبی ... به هر طریقی بود، اسلحه را بیرون آورد و با یک جهش میان دو پاسبان، مابین دو صف مأموران قرار گرفت و بی‌درنگ رزم‌‌آرا را هدف قرار داد ... اولین تیر در سر او جای گرفت. تیر اول که شلیک شد، مأموران ریختند تا او را دستگیر کنند، ولی بلافاصله دومین و سومین تیر را، در حالی‌که رزم‌آرا در شُرُف افتادن بود، به کتف و شکم او خالی کرد و رزم‌آرا نزدیک حوض بزرگ مسجد سلطانی بر زمین افتاد.» بر اساس این روایت، رزم‌آرا به دلیل مخالفت با خواست ملت برای ملی شدن صنعت نفت و تلاش برای تأمین خواسته‌های اجانب، توسط «فدائیان اسلام» اعدام شد. دلیلی که باعث عمومیت یافتن این روایت شد، افزون بر اعتراف صریح «خلیل طهماسبی»، مصوبه مجلس شورای ملی دوره هفدهم،  به تاریخ 16 مردادماه سال 1331 بود. بر اساس این مصوبه که «شمس قنات‌آبادی» آن را به صورت ماده واحده و با قید «سه فوریت»، به مجلس تقدیم کرد، «چون خیانت حاجیعلی رزم‌آرا، برملت ایران ثابت گردیده، هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد، به موجب این قانون مورد عفو قرارمی‌گیرد و آزاد می‌شود.» البته، این ماده واحده، در 10 دی‌ماه سال 1334 لغو شد و «استاد خلیل طهماسبی» نیز به شهادت رسید، اما تصویب این قانون، نقش مهمی در تأیید روایت نخست داشت. روایت دوم، روایتی است که افرادی مانند «محمود طلوعی»، در آثار خود به طرح و دفاع از آن پرداخته‌اند. «طلوعی» در کتاب خود، «بازیگران عصر پهلوی»، به نقل از «غلامرضا مصور رحمانی» می‌نویسد:«یکی از گروهبان‌های ارتش در لباس غیرنظامی، مأمور انجام کار شد که همراه با علم، وزیر کار، پشت سر رزم آرا حرکت کند. او مأمور بود همین که طهماسبی مبادرت به تیراندازی کرد، با گلوله کُلت، رزم‌آرا را مورد اصابت قرار دهد و بکشد. این طرح دقیقاً به موقع اجرا گذاشته شد و رزم آرا که به اصرار و راهنمایی علم به طرف مسجد حرکت کرد، بلافاصله پس از بلند شدن صدای گلوله طهماسبی، به دست آن گروهبان کشته شد.» طرفداران این روایت معتقدند که مسئول اصلی ترور رزم‌آرا، شاه بوده‌است. به عقیده این افراد، شاه به واسطه برخی عوامل نفوذی خود، از نقشه ترور رزم‌آرا مطلع شده بود. اما از آن جا که می‌ترسید رزم‌آرا از این ترور جان سالم به در ببرد و آن‌وقت به بهانه سوءقصد، همه و از جمله خود او را محدود کند و به حاشیه براند، به علم دستور داد تا فردی را برای تمام کردن کار به مسجد سلطانی ببرد. این فرد که در روایت دوم، یک گروهبان ارتش است، مأمور بود در صورت ناموفق بودن ترور، رزم‌آرا را هدف قرار دهد. با این حال، صرف نظر از چگونگی وقوع ماجرا، موضوعی که باید در بررسی ماجرای ترور رزم‌آرا همواره مد نظر قرار گیرد، فداکاری و از جان گذشتگی اعضای «فدائیان اسلام» برای تحقق خواست ملت و هموار شدن مسیر ملی شدن صنعت نفت، پس از مرگ رزم‌آراست؛ امری که وقوع آن، تحولات فراوانی را در پی داشت و پیروزی ملت را رقم زد.