شعر
تعداد بازدید : 40
مهمانی پاییز
نویسنده : امیرحسین خوش حال |شاعر
پاییز می آید، خیابان، چتر، بارانی
من اول مهر و کلاس درس جبرانی
ای کاش می شد پیش هم بودیم از آن اول
یعنی از آن روزی که بودی یک دبستانی
تو عاشق من هستی و این را نگاهت گفت
من هم هواخواه توام اما نمی دانی
وقتی نباشی کل دنیا مثل زندان است
اوقات من هم بدتر از اوقات زندانی
من ریختم بیرون تمام قرص هایم را
دکتر! دوای من بوَد «پاییز درمانی»
مشهد خیابان های پاییزیِ خوبی داشت:
دکتر بهشتی، جنّت، آخوند خراسانی
من شعر می خوانم برایت بر تن ساحل
حینش تو می ریزی برایم چای فنجانی
ما فارغیم از صحبت ارز و دلار و چک
یا از کلیپ تازه «ساشای سبحانی»
باید لباس گرم خود را تن کنم کم کم
پاییز من را کرده دعوت توی مهمانی...