بنیاد – بنیان
اغلب فرهنگ ها معنای «بنیاد» و «بنیان» را یکسان نوشته اند اما این دو کلمه مترادف نیستند.
«بنیاد» واژه فارسی به معنای «پایه بنا، پی بنا» است.
ما چو دادیم دل و دیده به توفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببرحافظ
اما «بنیان» کلمه عربی به معنای «خود بنا» و عموماً به معنای «خانه» است.
سرای آخرت آباد کن به حسن عمل
که اعتماد بقا را نشاید این بنیانسعدی
با این همه معنای دو لفظ در ترکیبات به یکدیگر نزدیک است.مثلا «بنیادگذار» به معنای «موسس» و «بنیان گذار» به معنای «برپاکننده» است.
بی درنگ - بلادرنگ
واژه «درنگ» واژه ای پارسی است و آوردن «بلا»ی عربی قبل از آن خلاف فصاحت است . به جای آن بهتر است «بی درنگ» گفته شود.
اَلَم-عَلَم
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اَلَم، به فتح اول و دوم (که غالباً آن را به غلط به کسر اول تلفظ میکنند)، بهمعنای «درد و رنج» یا «دردمندی و رنجوری» است:
هر یک از ما مسیح عالمی است
هر اَلَم را در کف ما مرهمی است (مولوی، مثنوی)
اما عَلَم ، به فتح اول و دوم، به چند معنی است که از آنها سه معنی رایجتر است: یکی به معنای «خاص» که در ترکیب «اسم عَلَم» (در جمع: «اسامی اعلام») مرادف «اسم خاص» به کار میرود؛ و دیگر بهمعنای «درفش و بیرق» یا «نیزه و میله که بر سر دست بالا برند»:
خدای را مددی، ای رفیق ره، تا من
به کوی میکده دیگر عَلَم برافرازم (حافظ)
و سوم بهمعنای «سرشناس، نامی، زبانزد» است:
به یمنِ دولتِ منصور شاهی
عَلَم شد حافظ اندر نظم اشعار (حافظ)