به مناسبت سالروز درگذشت حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی
تعداد بازدید : 32
پا به پای نهضت امام(ره)؛ از لبنان تا جماران
گروه اندیشه
info@khorasannews.com
مرحوم حاج سیداحمدخمینی در تاریخ انقلاب اسلامی، نقشی بیبدیل دارد. او پس از شهادت برادرش، آیتا... سیدمصطفی خمینی، جای خالی آن بزرگوار را پر کرد و در لحظات سخت و دشوار، در کنار پدر باقی ماند. حاج احمد آقا، محرم اسرار انقلاب بود. او پس از رحلت جان گداز بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، لحظه ای در حمایت و همراهی با ولیفقیه زمان خود تردید نکرد و به این ترتیب، به الگویی مثال زدنی از ولایتمداری تبدیل شد.
دوران کودکی و جوانی یادگار امام(ره)
مرحوم حاج سیداحمدخمینی، روز 24 اسفند سال 1324 در شهر مقدس قم، متولد شد. کودکی او در کنار پدری بزرگوار و مادری متقی گذشت. حضرت امام خمینی(ره) و همسرشان، اهتمام فراوانی به تربیت صحیح فرزندان داشتند. مرحوم سیداحمد، کودکی آرام و مطیع بود؛ کنار پدر می نشست و هنگام مطالعه او، به کتاب های پرشمارش خیره می شد. گاه امام(ره) کتابی را در اختیارش می گذاشت تا او با مشاهده و ورق زدن آن، عطش کنجکاوی کودکانه را فرو بنشاند. سیداحمد هفت ساله بود که او را برای تحصیل به دبستان اوحدی قم فرستادند؛ با این حال کودک آرام و مطیع خانه، در محیط دبستان و در میان همشاگردی ها، سری پرشور و روحیه ای بازیگوش داشت. او درباره رفتن اش به مدرسه اوحدی گفته است: «اولین روزی که مرا به مدرسه فرستادند، فرار کردم! بعد با کتک معلم ام ناچار در کلاس حاضر می شدم.» سیداحمد علاقه زیادی به ورزش و به ویژه فوتبال داشت.
خاطرات او از ایام کودکی و نوجوانی اش، مشحون از وقایعی است که ضمن ورزش برایش پیش می آمد: «در همان ایام، یواش یواش مسابقات محلی فوتبال را شروع کردیم. از بس علاقه مند به مسابقه بودیم، شب مسابقه تا صبح، در فصل زمستان، می آمدیم کنار پنجره و به آسمان خیره میشدیم که ببینیم آیا باران میآید یا نه؟ اگر باران میآمد، مثل این که کوهی را به سرمان می زدند که فردا نمی توانیم مسابقه بدهیم. از این محله به آن محله راه میافتادیم برای مسابقه، در رشتههای فوتبال، والیبال، دو و میدانی و امثال این ورزش ها. هر وقت می بردیم از میزبان کتک میخوردیم و گاهی چند دقیقه به پایان بازی فرار می کردیم. وقتی دوران ابتدایی، یعنی کلاس ششم را تمام کردم و وارد کلاس هفتم شدم، عضو تیم فوتبال، بسکتبال و والیبال شدم و از بازیکنان محبوب دبیرستان بودم.» سیداحمد، پس از دریافت دیپلم، برای خروج از ایران و پیوستن به پدر بزرگوارش، کوشید به عضویت یکی از تیم های فوتبال پایتخت درآید، اما موفق نشد و او را برای تیم فوتبال انتخاب نکردند: «انتخاب نشدم، به حق انتخاب نشدم، چون سایرین بهتر از من بودند.»سال 1345 (هـ.ش) بود که سیداحمد پس از دیدار با حضرت امام(ره) و توصیه ایشان، تصمیم به آغاز تحصیلات حوزوی گرفت. او با وجود این که فرزند حضرت امام(ره) بود، هیچ گاه از این امتیاز برای بالا بردن شأن و منزلت و فخرفروشی به دیگران استفاده نکرد. مرحوم آیت ا...طاهری خرم آبادی در خاطراتش گفته است:«حاج سیداحمدآقا واقعاً یک طلبه درسخوان بود. این جوری نبود که ایشان برای خودش عنوان آقازادگی بگیرد و حریم برای خودش قائل بشود و در بحث و مباحثه جدا از دیگران باشد و با دیگران تفاوت داشته باشد.»
مرحوم سیداحمدخمینی، با پشتکار و تلاش مداوم، خیلی زود مدارج علمی را طی کرد و وارد سطوح عالی حوزه علمیه شد. مرحوم سیداحمدخمینی، در سال 1348(هـ.ش)، سه سال پس از آغاز تحصیلات حوزوی، با خانم فاطمه طباطبایی، دختر آیت ا...سلطانی طباطبایی و خواهرزاده امام موسی صدر ازدواج کرد. خانم فریده مصطفوی، دختر حضرت امام(ره) درباره ازدواج برادرش گفته است: «من برای یاد گرفتن خیاطی جایی می رفتم. خانم حاج احمدآقا را که در آن موقع، دختر کم سن و سالی بود، دیدم. از همان لحظه در ذهن ام آمد که او برای همسری برادرم، دختر مناسبی است. بعداً سفری پیش آمد و ما به عراق رفتیم و در نجف خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم و من در آن جا نظرم را با امام(ره) در میان گذاشتم و گفتم دختری که برای احمد در نظر گرفته ام، صبیه آیتا...سلطانی طباطبایی است و دختر بسیار خوب و مناسبی برای احمد است. البته تا آن موقع، کسان دیگری هم مد نظر بودند، اما حضرت امام(ره)، خانواده آقای سلطانی طباطبایی را پسندیدند و موضوع را تأیید کردند.» امام(ره) پس از ازدواج سیداحمد، نامه ای برای او فرستادند و ازدواج او را تبریک گفتند: «نامه بی تاریخ شما واصل شد؛ همین قدر معلوم شد پس از نیمه شعبان بوده. ان شاءا... تعالی عروسی مبارک بر شما و بر خانم محترمه شما باشد و سال های طولانی با سلامت و خوشی بگذرانید. من هر وقت حرم می روم برای شماها دعا می کنم، ان شاءا... تعالی مستجاب شود.»
فعالیت های مرحوم سید احمد خمینی باعث بازداشت او توسط ساواکِ قصرشیرین، در سال 1346ش شد. با این حال، بازجوها نتوانستند از او اطلاعاتی به دست آورند. به همین دلیل سیداحمد را به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند. ساواک اعتقاد داشت که او برای انجام ماموریت به ایران آمده است. با این حال، سازمان امنیت رژیم شاه که مدرکی برای اتهام زنی به سیداحمد در دست نداشت، ناچار شد او را آزاد کند. مرحوم سیداحمد خمینی، پس از آزادی به قم رفت و با همکاری عموی بزرگوارش، آیت ا...سیدمرتضی پسندیده، بیت امام(ره) را در قم به کانون مبارزه علیه رژیم تبدیل کرد. ارتباط گسترده مرحوم سیداحمدخمینی با مبارزانی مانند شهید محلاتی، شهید سعیدی، مرحوم آیت ا...مهدوی کنی و شهید باهنر، باعث حساسیت ساواک و در نهایت، حمله به بیت امام(ره) و ضبط کتاب ها و اسناد موجود در آن شد.با نزدیک شدن به سال های اوج گیری انقلاب اسلامی، مرحوم سیداحمدخمینی حوزه فعالیت خود را گسترده تر کرد. تقریباً تمام اعلامیه های امام(ره) در کشور، توسط او توزیع می شد. مرحوم سیداحمدخمینی در سومین سفر خود به عراق در سال 1352، از طریق این کشور، راهی لبنان شد تا با امام موسی صدر دیداری داشته باشد؛ دیداری که سبب نزدیکی و دوستی عمیق او با این شخصیت بزرگ و همچنین شهید دکتر مصطفی چمران شد. او نزد شهید چمران به یادگیری فنون رزمی و چریکی پرداخت. به این ترتیب، ارتباط گسترده مرحوم سیداحمدخمینی با مبارزان لبنانی آغاز شد و در مدت کوتاهی، دامنه این ارتباط به سازمان های مبارز فلسطینی و رزمندگانی مانند ابوجهاد نیز گسترش یافت. با این حال، شهادت ناگهانی برادرش، آیت ا...سیدمصطفی خمینی
باعث شد همراهی با پدر را بر هرکار دیگری ترجیح دهد. از این زمان به بعد، او به عنوان نماینده پدر در جایگاه های مختلفی به انجام مسئولیت پرداخت.
یار امام(ره) و انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم حجت الاسلام سیداحمد خمینی، به عنوان مشاور و محرم اسرار امام(ره) در جریان بیشتر وقایع قرار می گرفت و مسئولیت انتقال آن ها را به حضرت امام(ره) برعهده داشت. او برای خدمت به پدر بزرگوارش روز و شب نمی شناخت و تمام وقت در خدمت ایشان بود.
در جریان حوادث سال های نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی کوشیدند آن مرحوم را به جریان های سیاسی، منتسب یا مسئولیتی را به او محول کنند، اما امام خمینی(ره) در پاسخ به این پیشنهادها فرمودند:«بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند.احمد، خدمت گزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر می تواند خدمت کند.» مرحوم حجت الاسلام سیداحمدخمینی تا آخرین لحظه های عمر پدر بزرگوارش، در کنار ایشان باقی ماند و پس از رحلت امام(ره) با حمایت قاطع از مقام معظم رهبری، مسئولیت سیاسی و دینی خود را به انجام رساند. با این حال، رنج دوری از پدر او را چنان بی تاب کرد که سرانجام در صبحگاه روز 21 اسفند سال 1373 بر اثر عوارض ناشی از بیماری، بستری شد. تلاش پزشکان برای درمان او به جایی نرسید و سرانجام در شامگاه ۲۵ اسفند سال 1373، روح بلند این مبارز نستوه، به سوی معبود پر کشید. پیکر او پس از تشییع باشکوه مردم ایران، در بهشت زهرا(س) و در کنار مرقد مطهر امام خمینی(ره) به خاک سپرده شد.