زیر سمهای بزهای کوهی
چکمهها، تیشههای پیاپی
زیر برف بلند زمستان
خسته، یخ بسته، بی تکیهگاهم
کوهم آری، ولی بی پناهم!
علی محمد مودب
دلم می گیرد
وقتی تنهایی، زودتر از من
رو به رویت نشسته
و با تو چای می نوشد
علیرضا عباسی
از برکه
به دریا بزن!
تنهایی ات
بزرگ شده است مرد
رضا کاظمی
یک عمر درون خویش تکرار شدم
در گوشه ای از خودم تلنبار شدم
گنجشک به خواب رفته بودم دیشب
امروز ولی کلاغ بیدار شدم ....
جلیل صفربیگی
برف می آید
تو رو سفید می شوی
دلیلی محکم برای نیامدنت...
نیلوفر ثانی
قسمت به مثقال است، حسرت به خروار است
پس واقعیت داشت: انسان زیانکار است
باری به راحت رفت، باری کراهت رفت
هربار میگفتم این آخرین بار است
امید مهدی نژاد
ولی سَری، سر راهت به این دچار بزن
دمی، چو باران بنشین، دم از بهار بزن
بیا و حوصله کن دست بر دلم بگذار
دوباره زخمه بر این تار بیقرار بزن
محمدمهدی سیار
چند خانه کلنگی دیگر باید فرو بریزد؟
چند آپارتمان قد بکشد
تا این کوچه دیگر
مرابه یاد تو
نیندازد
ساغر شفیعی
تو هدیه زیبای خدایی، ای صبر!
با هر دل خسته آشنایی،ای صبر!
گفتند همان که غم دهد، صبر دهد
غم آمده! پس تو کی می آیی ای صبر؟!
میلاد عرفان پور